بایگانی شهریور ۱۴۰۰ :: اینجا نلی از روزهایش می گوید

نفس کشیدن داره سخت میشه

از دیشب سرفه هام شدت گرفت و نمیتونستم چیزی بخورم.

امشب آخر شب، رفتم بیمارستان و سی تی دادم، ریه ام درگیر شده🤦🏻‍♀️

صبح باید داروهامو از هلال احمر بگیرم و کلینیک تنفس برم تا دقیق تر معاینه بشم.

دکتر گفت هر روز باید سطح اکسیژنم چک بشه و اگه افت کرد، بستری شم.

امشب با زور آمپول و سرم، یکم جون گرفتم ولی همچنان سرفه نمیذاره بخوابم.

بالشتمو تکیه دادم به پشتی تخت تا سرم بالا باشه، وقتی ارتقاع سرم کم میشه نفس کشیدم عذاب آور و شدت سرفه ها زیاد میشه.

حس میکنم یه سنگ خیلی بزرگ رو قفسه ی سینه ام گذاشتن و من دارم تمام تلاشمو میکنم نفس بکشم و زنده بمونم.

من میترسم...

از مرگ با کرونا میترسم...

مرگ دردناکیه به نظرم...

خدایا خودت رحم کن خب...

من مرگ تو خواب و با آرامش رو دوست دارم نه اینجوری پر از رنج و عذاب...

 

+ ببخشید جواب کامنتا رو نمیدم، همش یا خوابم یا دارم سرفه میکنم و عوق میزنم🤦🏻‍♀️

ولی همشونو خوندم و ممنونم از همتون.

۵ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

مثل تموم بختا، بخت منم تو خوابه

یک ماه بود پامو حتی از در خونه بیرون نذاشته بودم، بیشتر بخاطر محرم و شرایط بد کرونا.

چهارشنبه اومدیم شهرمون و من پنج شنبه با دوستم قرار گذاشتم و دیدمش.

جمعه نوبت واکسنم بود، استرازنکا زدم.

شنبه علائمم شروع شد، مثل بقیه ی کسایی که استرا میزدن منم یه سری علائم داشتم.

یکشنبه یکم بهتر شدم، با دخترخاله ام و دوستش تا دانشگاهشون رفتم و دوست دخترخاله ام من رو کلی پیاده برد( خیلی ازش ناراحتم چون بهش گفتم من هنوز علائمم خوب نشده).

یکشنبه عصر من تنها اومدم خونه و انقدر حالم بد شد که نه شام خوردم و نه فرداش ناهار خوردم.

دوشنبه شب خانوادم اومدن و وقتی حالمو دیدن کلی دعوام کردن.

امروز صبح حالم خیلی داغون بود و رفتم دکتر.

گس وات؟

کرونا

دکتر گفت ناقل بی علامت بودی و واکسن آشکارش کرده:(

حالم لحظه به لحظه داره بدتر میشه و کلافه ام.

اینم از شانس من که دو سال کرونا نگرفتم، با واکسن گرفتم🤦🏻‍♀️

 

۴ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
منو
درباره من
قصد سرم داری، خنجر به مشت
خوش تر از این نیز توانیم کشت
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان