سوختید تا نسوزیم :: اینجا نلی از روزهایش می گوید

سوختید تا نسوزیم

الان که دارم این رو مینویسم حال روحیم خیلی خرابه...نگرانم...نگران آتشنشان های بی ادعام...کاش میتونستم کمکشون کنم...الان فقط میتونم دعاشون کنم 
چرا باید تاوان بی توجهی یه عده رو این انسان های شریف بدن؟همه دارن خسارت مالی رو حساب میکنن...آخه بی انصافا خسارت شما جبران شدنیه اما...کی خسارت اون بچه ای روکه از امشب بابا نداره رو میده؟؟؟؟کی خسارت اون جوونی رو میده که صب با امیدبه فردا اومد سرکار اما حالا مونده زیر خروارها خاک😔
غم عجیبی دارم...انگار عزیزترینم مونده زیر آوار .... با این که من کیلومترها دورم و خانوادم کنارم هستن اما دلم میگیره برای این جان بر کفان
بیاید دعا کنیم... برای شادی روح اون بزرگمردها...برای تسکین دل خانواده هاشون.. برای این که دیگه همچین حادثه ی دلخراشی تکرار نشه...دیگه حسرت بابا گفتن به دل هیچ بچه ای نمونه.....
آمین😔

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
منو
درباره من
قصد سرم داری، خنجر به مشت
خوش تر از این نیز توانیم کشت
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان