يكشنبه ۲۱ آبان ۹۶
شام میخوردیم که حس کردیم سرگیجه ی شدید گرفتیم،اول فکر کردیم مشکل از غذاست، یهو گفتم نه!!!پرده ها دارن تکون میخورن،زلزله است فرار کنید!
نفهمیدم چجوری شالمو سرم کردم و با بلوز و شلوار و بدون دمپایی پریدم تو حیاط.
یکم که وایسادیم،برگشتیم با آرامش ادامه ی شاممون رو خوردیم.
مامانم زنگ زد گفت اونجا هم زلزله اومده.بابام گفت ۷و۲ دهم ریشتر بود:|
من://
فکر می کردم یه پس لرزه ی ساده باشه آخه خونمون خیلی تکون نخورد،دم شاه گرم با این خونه هایی که ساخته:)
الان تو اخبار دیدم یه سری جاها خسارت وارد شده و برق و آب قطع شده.انشاالله همه ی مردم کشورم سالم و سلامت باشن:)
+با این وضعیت،فکر کنم ما تو خونمون پس لرزه ها رو اصلا حس نکنیم:))