اینجا نلی از روزهایش می گوید

دارم به کجا میرم؟

از آخرین پست وبلاگم یک سال میگذره، توی این یک سال گذشته ارشد رو شروع کردم، یه رویکرد درمانی یاد گرفتم، توی بیمارستان کارورزی رفتم و کلی کیس مختلف دیدم و مصاحبه کردم و تشخیص گذاشتم، یه کار پاره وقت با نوجوونا داشتم و باهاشون سروکله زدم، همکار روانپزشکی شدم که سال‌ها قبل ازش برای افسردگیم کمک می‌گرفتم، یه عمل کوچیک روی رحمم انجام دادم، مستقل‌تر و پخته‌تر شدم و الان کلی پلن واسه آینده جلوم هست که سردرگمم و نمیدونم باید کدوم رو جدی بگیرم و کدوم رو بذارم ته کمد خاک بخوره.

احساس تنهایی هم بیخ گلوم رو گرفته و قصد رفتن نداره.

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

نتیجه ارشد

نتیجه نهایی کنکور ارشد اومد

با اینکه چیزی نخونده بودم ولی رتبم برای دانشگاه آزاد خوب بود

روانشناسی بالینی آزاد قبول شدم

تا همین الان درگیر جواب تبریک دادن و قول شیرینی بودم

الان؟ گریه میکنم

ترکیبی از استرس و شادی و غمم

حال عجیبی دارم

فعلا باید منتظر نتیجه استعداد درخشان هم بمونم، اگه با اون واحد بهتری قبول شدم بین این دوراهی میمونم که استعداد برم یا همین رو؟

۵ نظر ۴ موافق ۱ مخالف

کانال تلگرامی

طبق معمول دارم غر میزنم به زندگی😁

آدرس خواستید بگید

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

این آدمِ ویران شده از دور قشنگ است...

آخرین کلاسای دوره کارشناسیم امروز تموم شد

با همکلاسیا و استاد دورهم جشن گرفتیم، بغض کردیم و خاطرات رو یادآوری کردیم

یه فصل مهم دیگه از زندگیم داره تموم میشه

حالم؟ آشوب‌تر از همیشه

تغییر همیشه سخت و دردناکه

دلتنگم

ناراحتم

شادم

‌‌‌‌‌...

من جمع اضدادم!

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

من هنوز زنده‌ام

آپاندیسی که بی هوا من رو زیر تیغ جراح برد و زندگی‌ای که بی‌نهایت غیرقابل پیش‌بینیه

هنوز زنده‌ام و این هم نتونست من رو شکست بده (بخیه‌ها اون گوشه راست پایین شکمم دارن دهن‌کجی میکنن)

افکار مریضی که دوباره دارن هجوم میارن و منی که اینبار با نیروی کمکی تازه نفس میخوام جلوشون ایستادگی کنم‌

برام موفقیت آرزو کنید لطفا

۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
منو
درباره من
قصد سرم داری، خنجر به مشت
خوش تر از این نیز توانیم کشت
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان